دستیابی به نتیجه را باید مهمترین اتفاقی دانست که انتظار مي رود در هر نوع سازمانی به وقوع بپیوندد و لازمه برآورده شدن چنین انتظاری، برخورداری از استراتژی و اجرای درست آن است.
اما، عدم توجه کافی به دانش شیوه اجرای استراتژی ها در دانشگاه ها يا حتي دوره هاي تخصصی مدیریت مانند MBA ، باعث شده است که مدیران ارشد،که اغلب خود مجریان بسیار خوبی هستند، در تنظیم فضای اجرایی سازمان، تیم هایی اجرایی و تقویت رفتار اجرایی کارکنان، با چالشی اصلی مواجه شوند و مهندسی اجرا، راهکاری برای حل چنین چالش مهمی است.
براي اغلب سازمان ها، فهميدن اينكه در اجرا مشكل دارند مسئله سختي نيست، بلكه سختي اصلي، حل آن مسئله است.
اينكه عوامل اصلي شكست سازمان ها در اجراي خوب كدامين هستند؟
چرا وظيفه اي كه کارکنان دارند با كاري كه در عمل انجام ميدهند، متفاوت است؟
چگونه مي توان ظرفيت اجرايي سازمانی را ارزيابي کرد؟
چگونه مي توان ميزان موفقيت سازمانی را در دستيابي به اهداف مورد نظرش اندازه گيري نمود، در حاليكه هنوز در تلاش براي رسيدن به اهداف می باشد؟
از قبيل سوالاتي هستند كه "مهندسی اجرا"، براي آنان پاسخی مناسب ارائه می دهد.